همه دنیا شعار من همین است
چرا فال من دیوانه این است
چراحرفم نمی فهمد دگر کس
کلام درسینه محبس،گشته و بس
نه از یارم ، نه ازدوستم ، نه از غیری
چرا هرگز نمی بینم دگر خیری
هرآنکه با من آویخت دست یاری
قرارش بودم و او کرد خاری
به لوح دل نوشتم با غم دل
چرامارا نشد عشق تو حاصل
دراین دوران به لطف و محبت
دلم خسته ازین غم ها و محنت
عجب روزی شود آن روزکه بامن
نشینی و زنی جامی بر تن
جهانت می شود جان جهانگیر
الهی تو مگردان از درت سیر
سروده مهدی جهان میهن